خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکرار مکررات
2 . تصویر یا نوشته (برای چاپ روی چوب یا فلز)
[اسم]
le cliché
/kliʃe/
قابل شمارش
مذکر
1
تکرار مکررات
کلیشه
1.C'est une conversation pleine de clichés.
1. این یک مکالمه پر از تکرار مکررات [کلیشه] است.
2.Le romancier a tenté d'éviter les clichés dans son dernier livre.
2. رماننویس در آخرین کتابش قصد داشته که از تکرار مکررات خودداری کند.
2
تصویر یا نوشته (برای چاپ روی چوب یا فلز)
تصاویر
کلمات نزدیک
clic-clac
clergé
clerc
cleptomanie
clef
client
clientèle
cligner
clignotant
clignoter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان