1 . ارتباط 2 . علوم ارتباطات (رشته)
[اسم]

la communication

/kɔmynikasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 ارتباط

  • 1.La communication a été coupée en raison de la tempête.
    1. ارتباط به دلیل طوفان قطع شده است.
  • 2.La technologie moderne rend la communication plus facile.
    2. تکنولوژی جدید ارتباط را راحت تر کرده است.

2 علوم ارتباطات (رشته)

  • 1.Il a étudié la communication.
    1. او (رشته) علوم ارتباطات خوانده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان