خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارتباط
2 . علوم ارتباطات (رشته)
[اسم]
la communication
/kɔmynikasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
ارتباط
1.La communication a été coupée en raison de la tempête.
1. ارتباط به دلیل طوفان قطع شده است.
2.La technologie moderne rend la communication plus facile.
2. تکنولوژی جدید ارتباط را راحت تر کرده است.
2
علوم ارتباطات (رشته)
1.Il a étudié la communication.
1. او (رشته) علوم ارتباطات خوانده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
communicatif
commune
communauté de partage
communauté
communautarisme
communication des pièces du dossier
communication visuelle
communier
communion
communiquer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان