خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رقابت
[اسم]
la concurrence
/kɔ̃kyʀɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
[جمع: concurrences]
1
رقابت
1.Cette concurrence sera très difficile.
1. این رقابت بسیار سخت خواهد بود.
2.Vous devez faire concurrence à une autre personne.
2. شما باید با یک نفر دیگر رقابت کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
concubinage
concubin
concrétiser
concrétisation
concrètement
concurrencer
concurrent
concurrentiel
concéder
condamnable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان