[فعل]

concurrencer

/kɔ̃kyʀɑ̃se/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: concurrencé] [حالت وصفی: concurrençant] [فعل کمکی: avoir ]

1 رقابت کردن

  • 1.Nous devons pouvoir concurrencer les autres pays.
    1. ما باید قادر باشیم با سایر کشورها رقابت کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان