خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محافظت کردن
[فعل]
conserver
/kɔ̃sɛʁvˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: conservé]
[حالت وصفی: conservant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
محافظت کردن
نگهداری کردن، حفظ کردن
1.Je conserve le sucre dans une boîte sur l'étagère.
1. من شکر را روی قفسه در یک قوطی نگهداری میکنم.
2.Les réfrigérateurs servent à conserver la nourriture.
2. یخچالها برای محافظت کردن از مواد غذایی به کار میآیند.
تصاویر
کلمات نزدیک
conserve
conservatoire
conservatisme
conservation
conservateur
conserverie
considérable
considération
considérer
consignation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان