خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناحیه
[اسم]
la contrée
/kɔ̃tʀe/
قابل شمارش
مونث
1
ناحیه
منطقه، سرزمین
1.Il a visité des contrées lointaines.
1. او از نواحی [ناحیههای] دوردست دیدن کرده است.
2.Le prince et la princesse vivaient dans une contrée lointaine.
2. پرنس و پرنسس در سرزمینی دوردست زندگی میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
controversé
controverse
contrordre
contrit
contribution
contrôle
contrôle continu
contrôle des armes
contrôle des naissances
contrôler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان