خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مناسب
[صفت]
convenable
/kɔ̃vnabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: convenable]
[جمع مونث: convenables]
[جمع مذکر: convenables]
1
مناسب
شایسته، خوب
1.Le repas de Pâques est convenable.
1. غذای "عید پاک" خیلی مناسب است.
2.Tu dois devenir une jeune fille convenable.
2. تو باید دختر خوبی [شایسته] بشی.
تصاویر
کلمات نزدیک
convalescent
convalescence
convaincu
convaincre
convaincant
convenablement
convenance
convenir
convention
conventionnel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان