خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . احضار کردن
[فعل]
convoquer
/kɔ̃vɔke/
فعل گذرا
[گذشته کامل: convoqué]
[حالت وصفی: convoquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
احضار کردن
فراخواندن
1.Elle peut convoquer n'importe quel témoin.
1. او میتواند هر شاهدی را فراخواند.
2.J'ai été convoqué comme témoin.
2. من به عنوان شاهد (به دادگاه) احضار شدهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
convoitise
convoiter
convoi
convocation
convivialité
convoyer
convoyeur
convulsif
convulsion
convulsionner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان