1 . احضار کردن
[فعل]

convoquer

/kɔ̃vɔke/
فعل گذرا
[گذشته کامل: convoqué] [حالت وصفی: convoquant] [فعل کمکی: avoir ]

1 احضار کردن فراخواندن

  • 1.Elle peut convoquer n'importe quel témoin.
    1. او می‌تواند هر شاهدی را فراخواند.
  • 2.J'ai été convoqué comme témoin.
    2. من به عنوان شاهد (به دادگاه) احضار شده‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان