Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . احضاریه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la convocation
/kɔ̃vɔkasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
احضاریه
دعوت، فراخوانی
1.Les membres du comité ont reçu une lettre de convocation.
1. اعضای کمیته یک نامه احضاریه دریافت کردهاند.
2.Tu dois répondre à cette convocation.
2. تو باید به این دعوت پاسخ دهی.
تصاویر
کلمات نزدیک
convivialité
convivial
convive
convier
conviction
convoi
convoiter
convoitise
convoquer
convoyer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان