Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . طمع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la convoitise
/kɔ̃vwatiz/
قابل شمارش
مونث
1
طمع
حرص، آزمندی
1.Convoitise des richesses.
1. طمع ثروت.
2.La petite fille regardait les gâteaux avec convoitise.
2. دختر کوچک شیرینیها را با طمع نگاه میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
convoiter
convoi
convocation
convivialité
convivial
convoquer
convoyer
convoyeur
convulsif
convulsion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان