خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منحنی
2 . منحنی
[اسم]
la courbe
/kuʁb/
قابل شمارش
مونث
1
منحنی
انحنا، خم
1.L'étudiant dessine la courbe au tableau.
1. دانشآموز پای تخته منحنی میکشد.
[صفت]
courbe
/kuʁb/
قابل مقایسه
2
منحنی
خمیده، کمانی
1.Une ligne courbe
1. خطی منحنی
تصاویر
کلمات نزدیک
courbaturé
courbature
courbatu
courant
couramment
courber
courbette
courbure
coureur
courge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان