خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبکش
2 . از فیلتر رد کردن (مجازی)
[اسم]
le crible
/kʀibl/
قابل شمارش
مذکر
1
آبکش
صافی
2
از فیلتر رد کردن (مجازی)
موشکافی، بررسی دقیق
1.Ce discours est passé au crible journalistique.
1. این سخنرانی از فیلتر خبرنگاران رد شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
criard
criant
cri strident
cri
crevé
cribler
cric
crier
crieur
crime
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان