1 . اقدامات 2 . دستگاه 3 . نقشه
[اسم]

le dispositif

/dispozitif/
قابل شمارش مذکر

1 اقدامات پیش‌گیری‌ها (علوم نظامی)

  • 1.L'État a prévu un gros dispositif policier.
    1. دولت اقدامات مهم پلیسی را در نظر گرفته است.
  • 2.Un dispositif ingénieux.
    2. پیش‌گیری‌های (علوم نظامی) استادانه.

2 دستگاه ابزار، وسیله

3 نقشه طرح، مکانیسم

  • 1.Le dispositif de défense aérienne est revu tous les ans.
    1. نقشه دفاع هوایی هر سال بازبینی می‌شود.
  • 2.Un dispositif particulier empêche la surchauffe de l'appareil.
    2. یک مکانیسم خاص از بیش از حد گرم شدن دستگاه جلوگیری می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان