خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترتیب
2 . در اختیار
[اسم]
la disposition
/dispozisjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: dispositions]
1
ترتیب
آرایش
1.La disposition des pièces de ce palais est très intéressante.
1. آرایش اتاقهای این کاخ بسیار جالب است.
2
در اختیار
در دسترس، در خدمت
1.Nous sommes à votre disposition pour toute information complémentaire.
1. ما برای هرنوع اطلاعاتی در خدمت شما هستیم.
2.Un chauffeur est toujours à la disposition du président.
2. یک راننده همیشه در اختیار رئیسجمهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
dispositif
disposer
dispos
disponible
disponibilité
disposé
disproportion
disproportionné
dispute
disputer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان