1 . ترتیب 2 . در اختیار
[اسم]

la disposition

/dispozisjɔ̃/
قابل شمارش مونث
[جمع: dispositions]

1 ترتیب آرایش

  • 1.La disposition des pièces de ce palais est très intéressante.
    1. آرایش اتاقهای این کاخ بسیار جالب است.

2 در اختیار در دسترس، در خدمت

  • 1.Nous sommes à votre disposition pour toute information complémentaire.
    1. ما برای هرنوع اطلاعاتی در خدمت شما هستیم.
  • 2.Un chauffeur est toujours à la disposition du président.
    2. یک راننده همیشه در اختیار رئیس‌جمهور است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان