خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرگرمی
[اسم]
le divertissement
/divɛʀtismɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
سرگرمی
برنامه سرگرمکننده
1.Il y a plusieurs divertissements à la télévision ce soir.
1. امشب تلویزیون چندین برنامه سرگرمکننده دارد.
2.Les enfants ont besoin de divertissement pendant un long vol.
2. بچهها در طول یک پرواز طولانی به سرگرمی احتیاج دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
divertissant
divertir
diversité
diversion
diversifier
dividende
divin
divinité
diviser
divisible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان