خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انجام دادن
2 . انجام شدن
[فعل]
effectuer
/efɛktɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: effectué]
[حالت وصفی: effectuant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
انجام دادن
مترادف و متضاد
accomplir
faire
opérer
réaliser
effectuer quelque chose
کاری را انجام دادن
1. Ils ont effectué de nombreux changements.
1. آنها تغییرات زیادی را انجام دادهاند.
2. Je devais effectuer des tâches différentes chaque jour.
2. من میبایست هرروز وظایف متفاوتی انجام میدادم.
3. On vient d’effectuer des travaux dans le bâtiment.
3. کارهایی را در این ساختمان انجام دادهاند.
4. Un professionnel examinera le travail que j'ai effectué.
4. یک (فرد) حرفهای، کاری که من انجام دادهام را بررسی خواهد کرد.
2
انجام شدن
(s'effectuer)
مترادف و متضاد
s'executer
1.Cette manœuvre s'effectue facilement.
1. این عملیات به راحتی انجام میشود.
2.L'inscription s'effectue en deux temps.
2. ثبتنام در دو مرحله انجام میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
effectivement
effectif
effaroucher
effarer
effarant
effervescence
effervescent
effet
effet de serre
effets secondaires
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان