خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اطرافیان
[اسم]
l'entourage
/ɑ̃tuʀaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
اطرافیان
نزدیکان
1.La reine choisit son entourage très soigneusement.
1. ملکه اطرافیانش را بسیار با دقت انتخاب میکند.
2.Son entourage a été présent durant sa maladie.
2. نزدیکانش هنگام بیماریاش حضور داشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
entortiller
entorse
entonnoir
entonner
entièrement
entourer
entouré
entracte
entraide
entraider
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان