خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان
2 . آزمایش (پزشکی)
[اسم]
l'examen
/ɛgzamɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: examens]
1
امتحان
1.J'ai un examen la semaine prochaine.
1. هفته آینده امتحانی دارم.
2.Réussir cet examen ne va rien résoudre.
2. موفقیت در این امتحان چیزی را حل نخواهد کرد.
un examen de français/de maths...
امتحان فرانسه/ریاضی...
Nous allons passer l’examen d’anglais vendredi matin.
جمعه یک امتحان انگلیسی خواهیم داشت.
examen blanc
امتحان تمرینی
2
آزمایش (پزشکی)
معاینه، بررسی
examen de la vue
معاینه چشم
un examen médical
معاینه پزشکی
Examen complet
آزمایش کامل
Examens d'urine
آزمایشهای اوره
تصاویر
کلمات نزدیک
exalté
exalter
exaltation
exaltant
exagérément
examen médical
examinateur
examiner
exaspérant
exaspération
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان