خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاوشگر
2 . محقق
[اسم]
l'explorateur
/ɛksplɔʀatœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: explorateurs]
[مونث: exploratrice]
1
کاوشگر
کاشف
1.Il reste très peu d'explorateurs au XIXe siècle.
1. در قرن 19ام کاوشگران کمی وجود داشتند [باقی ماندند].
2.Les explorateurs du XVIe siècle.
2. کاشفان قرن 16.
2
محقق
1.Ce scientifique est un inlassable explorateur du monde des insectes.
1. این دانشمند یک محقق خستگیناپذیر در دنیای حشرات است.
تصاویر
کلمات نزدیک
exploiter
exploitation
exploitant
exploit
expliquer
exploration
explorer
exploser
exploser son record
explosif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان