1 . بیرون کردن 2 . اخراج کردن 3 . دفع کردن
[فعل]

expulser

/ɛkspylse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: expulsé] [حالت وصفی: expulsant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بیرون کردن بیرون انداختن

  • 1.Il est venu expulser le locataire qui n'avait pas payé.
    1. او آمده است مستاجری که (اجاره را) نپرداخته است بیرون کند.
  • 2.Le gouvernement a expulsé le criminel du pays.
    2. دولت مجرم را از کشور بیرون انداخته است.

2 اخراج کردن

3 دفع کردن تخلیه کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان