خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عیب
[اسم]
la faille
/faj/
قابل شمارش
مونث
1
عیب
نقص، خلل
1.L'ingénieur a trouvé une faille dans la construction.
1. مهندس یک نقص در ساختمان پیدا کرد.
2.Le programmeur a remarqué des failles dans le système de protection du site web.
2. برنامهنویس متوجه عیبهایی در سیستم محافظتی وب سایت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
faiblir
faiblesse
faiblement
faible
fahrenheit
faillir
faillite
faim
fainéant
fainéantise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان