خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یخچال
[اسم]
le frigidaire
/fʀiʒidɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
یخچال
1.Il peut le mettre au frigidaire.
1. میتوان این را در یخچال گذاشت.
2.Une fois ouverte, la bouteille de lait se conserve une semaine au frigidaire.
2. (بعد از) یک بار باز کردن، بطری شیر یک هفته در یخچال میماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
frictionner
friction
friche
fric
friandise
frigide
frigo
frigorifique
frileux
frimas
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان