خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضامن
2 . دلیل
[اسم]
le garant
/ɡaʁɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
ضامن
مسئول
1.Je dois trouver un garant.
1. من باید یک ضامن پیدا کنم.
2.Le gouvernement du Québec était le garant de ces prêts.
2. دولت کبک ضامن [مسئول] این وامها بود.
2
دلیل
گواه، شاهد
تصاویر
کلمات نزدیک
garagiste
garage
gants
gant de toilette
gant
garanti
garantie
garantir
garcia
garde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان