خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضمانت
[اسم]
la garantie
/gaʀɑ̃ti/
قابل شمارش
مونث
[جمع: garanties]
1
ضمانت
1.Cette voiture bénéficie de 2 ans de garantie.
1. این ماشین از دو سال ضمانت برخوردار است.
2.Donnez-moi une copie de votre contrat de garantie.
2. یک کپی از برگه ضمانتتان به من بدهید.
تصاویر
کلمات نزدیک
garanti
garant
garagiste
garage
gants
garantir
garcia
garde
garde du corps
garde à vue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان