1 . ضمانت کردن 2 . محافظت کردن 3 . اطمینان دادن
[فعل]

garantir

/gaʀɑ̃tiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: garanti] [حالت وصفی: garantissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 ضمانت کردن تضمین کردن، تعهد کردن

  • 1.Le vendeur garantit le bon fonctionnement de la voiture.
    1. فروشنده خوب کار کردن ماشین را ضمانت می‌کند.
  • 2.Mes biens garantissent mon emprunt.
    2. دارایی‌هایم وامم را تضمین می‌کنند.

2 محافظت کردن حفظ کردن، در امان نگه داشتن

3 اطمینان دادن مطمئن کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان