خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضمانت کردن
2 . محافظت کردن
3 . اطمینان دادن
[فعل]
garantir
/gaʀɑ̃tiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: garanti]
[حالت وصفی: garantissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ضمانت کردن
تضمین کردن، تعهد کردن
1.Le vendeur garantit le bon fonctionnement de la voiture.
1. فروشنده خوب کار کردن ماشین را ضمانت میکند.
2.Mes biens garantissent mon emprunt.
2. داراییهایم وامم را تضمین میکنند.
2
محافظت کردن
حفظ کردن، در امان نگه داشتن
3
اطمینان دادن
مطمئن کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
garantie
garanti
garant
garagiste
garage
garcia
garde
garde du corps
garde à vue
garde-chasse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان