خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشم
[اسم]
l'indignation
/ɛ̃diɲasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
خشم
عصبانیت
1.Je vais quitter sans doute cette indignation.
1. من بیشک این (حس) خشم را ترک خواهم کرد.
2.Les gens ont exprimé leur indignation à la suite de l'incident.
2. به دنبال این حادثه مردم خشمشان را ابراز کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
indigestion
indigeste
indigence
indifférer
indifférent
indigne
indigner
indignité
indigné
indigo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان