1 . خشمگین شدن
[فعل]

s'indigner

/ɛ̃diɲe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: indigné] [حالت وصفی: indignant] [فعل کمکی: être ]

1 خشمگین شدن عصبانی شدن

  • 1.Elles se sont indignées.
    1. آنها عصبانی شدند.
  • 2.Je m'indigne qu'il soit si lâche.
    2. من از اینکه او اینقدر بزدل است خشمگین می‌شوم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان