خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشنا (به راه و رسم)
2 . (فرد) وارد
[صفت]
initié
/inisje/
قابل مقایسه
1
آشنا (به راه و رسم)
وارد
[اسم]
l'initié
/inisje/
قابل شمارش
مذکر
2
(فرد) وارد
کاربلد
1.Seulement un initié comprendrait cette blague.
1. فقط یک (فرد) وارد این طنز را میفهمید.
تصاویر
کلمات نزدیک
initier
initiative
initiation
initiateur
initialement
injecter
injection
injonction
injure
injurier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان