خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تزریق کردن
[فعل]
injecter
/ɛ̃ʒɛkte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: injecté]
[حالت وصفی: injectant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تزریق کردن
1.L'infirmière lui a injecté un sérum.
1. پرستار یک سرم به او تزریق کرده است.
2.Le docteur a injecté le vaccin dans le bras du patient.
2. دکتر واکسن را به بازوی بیمار تزریق کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
initié
initier
initiative
initiation
initiateur
injection
injonction
injure
injurier
injurieux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان