خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرقابل تحمل
[صفت]
intolérable
/ɛ̃tɔleʀabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: intolérable]
[مذکر قبل از حرف صدادار: intolérable]
[جمع مونث: intolérables]
[جمع مذکر: intolérables]
1
غیرقابل تحمل
1.La chaleur d'été en ville est intolérable.
1. گرمای تابستان در شهر غیرقابل تحمل است.
2.Les enfants font un bruit intolérable.
2. بچهها صدایی غیرقابل تحمل ایجاد میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
intitulé
intituler
intimité
intimiste
intimider
intolérance
intolérant
intonation
intox
intoxication
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان