خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قانون
2 . لایحه
[اسم]
la loi
/lwa/
قابل شمارش
مونث
1
قانون
1.Le lion mange les gazelles, c'est la loi de la jungle.
1. شیر آهوها را میخورد، این قانون جنگل است.
contraire à la loi
مخالف قانون
loi injuste/juste...
قانون ناعادلانه/عادلانه...
texte de loi
متن قانون
enfreindre/imposer/impliquer... la loi
قانونی را زیرپا گذاشتن/تحمیل کردن/اعمال کردن...
Les dictateurs imposent leur loi à tous.
دیکتاتورها قوانینشان را به مردم تحمیل میکنند.
2
لایحه
1.Les députés ont voté contre la loi de finances.
1. نمایندگان مجلس علیه لایحه دارایی رای دادند [رای مخالف دادند].
تصاویر
کلمات نزدیک
logé
logo
logistique
logis
logiquement
loin
lointain
loir
loire
loisir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان