خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به نحو قابل قبولی
[قید]
passablement
/pɑsabləmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
به نحو قابل قبولی
1.Il a passablement joué son rôle dans cette négociation.
1. او به نحو قابل قبولی نقشش را در این مباحثه ایفا کرد.
2.Il joue passablement cette sonate.
2. او این سونات را به نحو قابل قبولی مینوازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
passable
pass
pascal
pas-de-porte
pas si bête la mouche
passade
passage
passage piétons
passager
passant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان