1 . مجهز کردن 2 . تامین کردن 3 . فرجام خواستن
[فعل]

pourvoir

/puʁvwˈaʁ/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]

1 مجهز کردن برخوردار کردن

  • 1.Elle est pourvue de grandes qualités.
    1. او دارای ویژگی‌های ممتازی است.
  • 2.Pourvoir sa maison de toutes les commodités.
    2. خانه خود را با تمام وسایل مجهز کردن

2 تامین کردن تهیه کردن، فراهم کردن

  • 1.Ses parents pourvoient à ses besoins.
    1. والدینش نیازهای او را تامین می‌کنند.

3 فرجام خواستن استیناف دادن (se pourvoir)

  • 1.Les parties pourront se pourvoir devant le tribunal.
    1. احزاب خواهند توانست مقابل دادگاه استیاف بدهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان