خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمومی
2 . دولتی
3 . مردم
[صفت]
public
/pyblik/
قابل مقایسه
1
عمومی
همگانی
jardin/piscine/bibliothèque...public (publique)
باغ/استخر/کتابخانه... عمومی
Ils doivent utiliser un transport public.
آنها باید از حمل و نقل عمومی استفاده کنند.
2
دولتی
وابسته به دولت
le secteur public
بخش دولتی
Il travaille dans le secteur public.
او در بخش دولتی کار میکند.
une école publique
یک مدرسه دولتی
[اسم]
le public
/pyblik/
غیرقابل شمارش
مذکر
3
مردم
حضار، عموم
1.Le public a apprécié la performance.
1. حضار از اجرا لذت بردهاند.
2.Les bureaux ouvrent au public à 9 heures.
2. ادارات در ساعت 9 دربهای خود را به روی عموم باز میکند.
en public
در ملا عام/در عموم
Je déteste parler en public.
از صحبت کردن در عموم بدم میآید.
تصاویر
کلمات نزدیک
pubis
puberté
pub
puanteur
puant
publication
publiciste
publicitaire
publicité
publier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان