خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرام بودن
2 . اطمینان دادن
[فعل]
se rassurer
/ʀasyʀe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: rassuré]
[حالت وصفی: rassurant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
آرام بودن
نگران نشدن
مترادف و متضاد
se tranquilliser
s'inquiéter
se rassurer
آرام بودن
1. Rassure-toi, je ne t'ai pas oublié.
1. آرام باش، من فراموشت نکردهام.
2. Rassurez-vous, ils sont arrivés à bon port.
2. آرام باشید، به موقع رسیدند.
2
اطمینان دادن
مطمئن کردن، خاطر جمع کردن
(rassurer)
مترادف و متضاد
rasséréner
sécuriser
tranquilliser
affoler
angoisser
effrayer
inquiéter
rassurer quelqu'un
کسی را خاطر جمع کردن
1. La mère a rassuré son enfant inquiet.
1. مادر، فرزند نگرانش را خاطر جمع کرد.
2. Le gouvernement cherche à rassurer la population.
2. دولت به دنبال اطمینان دادن به مردم است.
3. Le médecin nous a rassurés sur leur santé.
3. پزشک ما را درباره وضع سلامتشان خاطر جمع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
rassurant
rassis
rasseoir
rassembler
rassemblement
rassérénant
rasséréner
rasé
rat
rat de bibliothèque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان