2.
Votre entreprise refuse d'accepter nos conditions.
2.
شرکت شما از پذیرفتن شرایط ما خودداری می کند.
3.
Vous pouvez refuser de répondre aux questions.
3.
قادرید از پاسخ دادن به سوالات امتناع بورزید.
refuser quelque chose
چیزی را نپذیرفتن
1.
Il a refusé ma proposition.
1.
او پیشنهاد مرا نپذیرفت.
2.
Le chef refuse toute interview.
2.
رئیس تمام مصاحبهها را رد میکند.
refuser quelque chose à quelqu'un
چیزی را از کسی امتناع کردن
On lui a refusé une augmentation.
افزایش حقوق را از او امتناع کردیم.
دقت کنید که اگر این فعل را با que میآورید وجه فعل بعد از آن باید التزامی شود؛ مثل:
Il a refusé qu’on le transporte en ambulance به معنی « او نپذیرفت که او را با آمبولانس ببرند. » یا
Je refuse qu’on me parle ainsi به معنی « نمیپذیرم که با من اینطور حرف بزنی. »
2
از خود دریغ کردن
جلوی خود را گرفتن، رد کردن
(se refuser)
1.Il s’est refusé à tout commentaire.
1.
او همه نظرات را رد کرد.
se refuser quelque chose
از خود چیزی را دریغ کردن
Elle se refuse tout repos tant qu'elle n'a pas terminé son travail.
تا زمانی که کارش را تمام نکرده است استراحت را از خود دریغ میکند.
se refuser à faire quelque chose
جلوی خود را از انجام کاری گرفتن
Je me refuse à accepter ce genre de travail.
من جلوی خودم را میگیرم تا این مدل کارها را نپذیرم.