خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازگشایی
2 . بازگشت
3 . درآمد
[اسم]
la rentrée
/ʀɑ̃tʀe/
قابل شمارش
مونث
1
بازگشایی
1.La rentrée scolaire aura lieu début septembre.
1. بازگشایی مدارس اوایل سپتامبر اتفاق میافتد.
2
بازگشت
1.Il prépare sa rentrée politique.
1. او بازگشت سیاسیاش را مهیا میکند.
2.La rentrée des voitures vers la capitale.
2. بازگشت ماشینها به سمت پایتخت.
3
درآمد
1.Attendre des rentrées importantes.
1. منتظر درآمد مهمی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
rentrer dans un platane
rentrer dans le chou à quelqu'un
rentrer
rentier
rente
renversant
renverse
renversement
renverser
renvoi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان