خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محدود کردن
[فعل]
restreindre
/ʀɛstʀɛ̃dʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: restreint]
[حالت وصفی: restreignant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
محدود کردن
کاهش دادن، کاستن
1.Le gouvernement doit restreindre ses dépenses.
1. دولت باید مخارجش را محدود کند.
2.Le manque de fonds restreint les activités de l'entreprise.
2. کمبود سرمایه فعالیتهای شرکت را کاهش میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
resto
restitution
restituer
rester les bras croisés
rester en plan
restreint
restrictif
restriction
restructuration
restructurer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان