خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به تعویق انداختن
[فعل]
retarder
/ʀ(ə)taʀde/
فعل گذرا
[گذشته کامل: retardé]
[حالت وصفی: retardant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به تعویق انداختن
به تاخیر انداختن، عقب انداختن
1.Des embouteillages ont retardé le début de la réunion.
1. ترافیک شروع جلسه را به تاخیر انداخت.
2.L'inauguration de ce musée a été retardée de 2 jours.
2. افتتاح این موزه 2 روز به تعویق افتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
retardement
retardataire
retard
retaper
retape
retardé
retenir
retenir l’attention
retentir
retentissant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان