خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درآمد
[اسم]
le revenu
/ʀ(ə)vəny/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: revenus]
1
درآمد
1.Avoir de faibles revenus.
1. درآمد کم داشتن.
2.Grâce à ma promotion, mon revenu mensuel a augmenté.
2. به دلیل ترفیعم، درآمد ماهیانهام افزایش یافته است.
3.Ses revenus annuels sont de cent mille euros.
3. درآمدهای سالانهاش صد هزار یورو است.
تصاویر
کلمات نزدیک
revenons à nos moutons
revenir sur terre
revenir
revendre
revendiquer
revers
revient
revigorer
revirement
revitaliser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان