خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سطل
[اسم]
le seau
/so/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: seaux]
1
سطل
1.Il a apporté un seau d'eau à son cheval.
1. او یک سطل آب برای اسبش آورده است.
2.J'ai dû racheter un seau parce que le mien était percé au fond.
2. من باید دوباره یک سطل میخریدم چون مال من [سطل من] تهش سوراخ بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
se tromper de
se tordre comme une baleine
se tenir par la main
se tenir la main
se tenir informé
sec
second
secondaire
seconde
seconde classe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان