خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوم
2 . دستیار
[عدد]
second
/s(ə)gɔ̃/
1
دوم
دومین
1.Heureusement, on a aussi trouvé le second suspect.
1. خوشبختانه، مظنون دوم را هم پیدا کردیم.
2.Il a une seconde chance.
2. او یک شانس دوم دارد.
[اسم]
le second
/s(ə)gɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
2
دستیار
1.C'est mon second qui me remplacera demain à la réunion.
1. این دستیارم است که فردا در جلسه جانشین من خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sec
seau
se tromper de
se tordre comme une baleine
se tenir par la main
secondaire
seconde
seconde classe
seconder
secouer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان