خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پستان
2 . آغوش
3 . دل (مجازی)
[اسم]
le sein
/sɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: seins]
1
پستان
سینه
examiner le sein de quelqu'un
سینه کسی را معاینه کردن
Le médecin a examiné le sein de la femme.
دکتر سینه زن را معاینه کرده است.
cancer du sein
سرطان پستان/سینه
Le cancer du sein est la tumeur maligne la plus commune entre les femmes.
سرطان سینه رایجترین تومور بدخیم در بین زنان است.
2
آغوش
serrer contre son sein
در آغوش خود فشردن
La mère serre son enfant contre son sein.
مادر بچهاش را در آغوشش میفشارد.
3
دل (مجازی)
بطن
dans le sein de la nature/ de la zone...
در دل طبیعت/ یک ناحیه...
Vous pénétrez dans le sein de cette zone.
شما در دل این ناحیه نفوذ خواهید کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
seigneurial
seigneur
seigle
seiche
segmenter
seine
seize
seizième
sel
self-service
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان