1 . سوئیت 2 . بقیه 3 . دست (ورق) 4 . مجموعه 5 . نتیجه 6 . انسجام 7 . محافظان 8 . کلکسیون 9 . قطعه موسیقی
[اسم]

la suite

/sɥit/
قابل شمارش مونث

1 سوئیت آپارتمان، اتاق هتل

réserver une suite
سوئیتی رزرو کردن
  • 1. L'acteur a réservé une suite dans un palace.
    1. آن بازیگر در هتلی مجلل سوئیتی رزرو کرد.
  • 2. Les jeunes mariés ont réservé une suite à l'hôtel.
    2. زوج جوان یک سوئیت در هتل رزرو کرده‌اند.

2 بقیه ادامه، دنبال

la suite de l'histoire/des événements...
بقیه قصه/اتفاقات...
  • 1. Il attend la suite des événements pour prendre une décision.
    1. او منتظر بقیه اتفاقات است تا [بتواند] تصمیمی بگیرد.
  • 2. Je ne pourrai pas vous donner mon avis tant que je n'aurai pas entendu la suite de votre exposé.
    2. تا بقیه ارائه‌ات را نشنوم، نمی‌‌توانم نظری بدهم.
  • 3. Je vous raconterai la suite de l’histoire demain.
    3. بقیه قصه را فردا برایتان تعریف خواهم کرد.
  • 4. La suite de ce roman paraîtra l'année prochaine.
    4. ادامه این رمان سال بعد بیرون خواهد آمد.
à la suite...
به دنبال...
  • 1. À la suite de leur dispute, elle n'a plus voulu les voir.
    1. [در ادامه بحث‌شان] پس از بحث‌شان، دیگر نخواست آن‌ها را ببیند.
  • 2. Le guide est entré le premier et les visiteurs à la suite.
    2. اول راهنما و به دنبالش بازدیدکنندگان وارد شدند.
par la suite,...
در ادامه،...
  • Par la suite, nous comptons aménager le grenier.
    در ادامه، قصد داریم شیروانی را خالی کنیم.

3 دست (ورق)

مترادف و متضاد main
la suite des cartes
یک دست ورق
  • 1. Il est seulement utilisé pour compléter une suite de cartes.
    1. (آن) فقط برای این استفاده شده تا یک دست ورق را تکمیل کند.
  • 2. Nous pouvons lire une suite de cartes d'une manière ou d'une autre.
    2. ما می‌توانیم به روش‌هایی حدس بزنیم یک دست ورق چه خال‌هایی دارد.

4 مجموعه سلسله، زنجیره

مترادف و متضاد série succession
une suite de catastrophes/d'événements...
یک زنجیره از فجایع/اتفاقات...
  • 1. Ses vacances n'ont été qu'une suite de catastrophes.
    1. تعطیلاتش تنها یک زنجیره از فجایع بود.
  • 2. Une suite de mauvaises événements lui est arrivée.
    2. زنجیره‌ای از اتفاقات بد برایش رخ داده‌است.

5 نتیجه عاقبت، سرانجام

مترادف و متضاد conséquence répercussion retombées
rester sans suite
بی‌نتیجه ماندن
  • L'affaire est restée sans suite.
    کار بی‌نتیجه ماند.
avoir de suite
نتیجه داشتن
  • Un projet qui n'a pas eu de suite.
    پروژه نتیجه‌ای نداشت.
la suite logique
نتیجه منطقی
  • Sa mise en examen est la suite logique de ses trafics.
    محاکمه‌اش نتیجه منطقی کارهای قاچاقی‌اش است.

6 انسجام

مترادف و متضاد cohérence
avoir de la suite
انسجام داشتن
  • 1. Ma dissertation a de la suite.
    1. انشای من انسجام دارد. [منسجم است]
  • 2. Votre raisonnement manque de suite.
    2. استدلال شما انسجام ندارد. [منسجم نیست]

7 محافظان نگهبانان، اسکورت

مترادف و متضاد escorte
le roi et sa suite
پادشاه و محافظانش
  • 1. Le Président criait la lettre du Parlement et sa suit regardait le public.
    1. رئیس‌جمهور نامه مجلس را با صدای بلند می‌خواند و محافظانش مردم را نگاه می‌کردند.
  • 2. Le roi du Maroc et sa suite viennent sur la scène.
    2. پادشاه مراکش و محافظانش روی صحنه می‌آیند.

8 کلکسیون مجموعه

مترادف و متضاد collection
une suite d'aquarelles/de timbres...
یک کلکسیون نقاشی آبرنگ/تمبر...
  • 1. Il a collectionné une suite de timbres des années 1900.
    1. او کلکسیونی از تمبرهای سال‌های 1900 جمع کرده‌است.
  • 2. Une suite d'aquarelles orne le mur du salon.
    2. یک کلکسیون نقاشی آبرنگ دیوار سالن را ترئین می‌کند.

9 قطعه موسیقی سوئیت (مربوط به ارکستر)

les suites de Couperin
قطعات موسیقی کوپرن
  • On écoute les suites de Couperin.
    ما به قطعات موسیقی کوپرن گوش می‌دهیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان