خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمام کردن
[فعل]
terminer
/tɛʀmine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: terminé]
[حالت وصفی: terminant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تمام کردن
به پایان رساندن
1.Elle termine sa journée en regardant la télévision.
1. او روزش را با تماشا کردن تلویزیون به پایان میرساند.
2.Si tu as terminé tes devoirs, tu peux aller jouer.
2. اگر تکالیفت را تمام کردهای میتوانی بروی بازی کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
terminale
terminal
terminaison
terme
tergiverser
terminologie
terminus
termite
ternaire
terne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان