Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . عذاب دادن
[فعل]
tracasser
/tʀakase/
فعل گذرا
[گذشته کامل: tracassé]
[حالت وصفی: tracassant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عذاب دادن
نگران کردن
1.Cet homme m’a tant tracassé que j’ai abandonné l’affaire.
1. این مرد آنقدر مرا عذاب داد که رابطه (با او) را ترک کردم [رها کردم].
2.La maladie de sa mère le tracasse.
2. بیماری مادرش او را نگران میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tracas
trac
tpe
tp
toxique
tracasserie
trace
tracer
trachée
trachée-artère
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان