خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اثر
[اسم]
la trace
/tʀas/
قابل شمارش
مونث
1
اثر
رد، نشان
1.Disparaître sans laisser de traces.
1. بدون به جا گذاشتن ردی ناپدید شدن.
2.Il y a des traces de pneus sur la terre.
2. آثار تایر روی زمین است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tracasserie
tracasser
tracas
trac
tpe
tracer
trachée
trachée-artère
trachéite
tract
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان