خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وقف (کاری یا چیزی) کردن
2 . خود را وقف (کسی یا چیزی) کردن
3 . قول دادن
4 . محکوم شدن
[فعل]
vouer
/vuˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: voué]
[حالت وصفی: vouant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
وقف (کاری یا چیزی) کردن
1.vouer son temps à...
1. وقت خود را صرف ... کردن
2
خود را وقف (کسی یا چیزی) کردن
(se vouer)
1.L'homme qui se voue au théâtre.
1. انسانی که خود را وقف تئاتر میکند.
3
قول دادن
عهد کردن
1.L'amitié que je lui ai vouée est indestructible.
1. دوستیای که به او قول دادم نابودشدنی نیست.
4
محکوم شدن
سرنوشت (چیزی) بودن
1.Un vieux quartier voué à la démolition.
1. محلهای قدیمی که به نابودی محکوم شد. (محلهای قدیمی که سرنوشتش نابودی است.)
تصاویر
کلمات نزدیک
votre permis, s’il vous plaît.
votre
voter blanc
voter
vote
vouloir
vouloir rentrer sous terre
voulu
vous
vous avez ces chaussures en 38 ?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان