1 . لرزیدن
[فعل]

trembler

/tʀɑ̃ble/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: tremblé] [حالت وصفی: tremblant] [فعل کمکی: avoir ]

1 لرزیدن

  • 1.Je tremblais à cause du froid.
    1. من به دلیل سرما می‌لرزیدم.
  • 2.Mon cauchemar m'a fait trembler de peur.
    2. کابوسم مرا از ترس لرزاند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان