Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خشم
2 . خشمگین شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
غَضَب
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خشم
1.أََنَا لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَرَى غَضَبَكَ.
من نمیتوانم خشم تو را ببینم.
2.لَا تَتَكَلَّم مَعِي هَكَذَا بِالْغَضَبِ!
اینطور با خشم با من صحبت نکن!
3.مَنْ يُحِب الغَضَب؟!
چهکسی از خشم خوشش میآید؟!
[فعل]
غَضِبَ
فعل ناگذر
1
خشمگین شدن
عصبانی شدن
1.أُرِيدُ أَنْ أَقُولَ لَكَ سِرٌّ وَلَكِنْ لَا تَغْضَبْ.
میخواهم رازی را به تو بگویم، اما عصبانی نشو.
2.فَجْأَةً غَضِبَ أَخِي وَ غَادَرَ البَيْتَ.
ناگهان برادرم عصبانی شد و از خانه بیرون رفت.
کلمات نزدیک
غرق
صدق
صادق
شكر
خطيئة
رجوع
فرس
قادم
قصد
قول
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان